کوچکتر از اینها که بودم! غزل جون خاله لیلا. تو را دوست دارم تا دنیا دنیاست. در کنار توست که احساس مادری در من قد می کشد و بالا میگیرد.

این هفته با علی جون و ناهید جون رفتیم طالقان. استخر رو هم با خودمون بردیم. بابا مهدی برامون باد کرد و آب پر کرد. ما هم که از خوشحالی فقط جیغ میزدیم تا اینکه پریدیم تو آب و کلی آب بازی کردیم. خیلی خوش گذشت جای دوستان خالی. امروز با مونا جون و رونیا جون رفتیم پارک پرواز خیلی خوش گذشت. راستی تو نمایشگاه یادم رفته ب.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

اول از همه عید همه دوستان و خوانندگان و بینندگان و تماشاچیان و کلا همه ایرانیان و خارجیان یا خلاصه بگم همه مردم دنیا و مریخ و مشتری و زحل و منظومه شمسی و قمری و همه و همه مبارک باشه. بالاخره از عید درست و حسابی چیزی نفهمیدیم. البته در اخرین لحظات بابا یک سبزه و دو تا ماهی قرمز تونست پیدا کنه تا ما هم بتونیم یه سفره هفت سین فقیرانه پهن کنیم. چهارم هم سفر کوتاهی بود که با مامان و بقیه به چابهار داشتیم. البته بابایی مرخصی نداشت و نیومد ولی من که محمد شایان را داشتم اصلا انگار نه انگا.